█ _ عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين 0 حصريا كتاب داستان اسلام صحابه 2024 صحابه: 1ـ از عروة زبيرم روايت است كه گفت: يكي همسايههاي خديجه بنت خويلدك براي من تعريف كرد او پيامبرص شنيده در حاليكه به ك مي گفت: «اي خديجه! االله قسم لات را نميپرستم هيچگاه عزي را 1 » زبير آنگاه رها كن! عزي كن! (راوي) گويد: بت آنها بودند عبادت ميكردند سپس دراز 2 كشيدند 2ـ عايشهل نقل اولين چيزي با آن وحي بر آغاز گشت رؤياي صادق خواب بود هر خوابي ميديد مانند سپيده صبح به وقوع ميپيوست خلوت گزيني نظرش خوشايند جلوه داده شد غار حرا ميكرد تحنث مينمود ـ يعني چند شب مشخص معيني نمود قبل آنكه ميان اهلش باز گردد اين كار توشه زاد گيرد به سوي ميگشت ميگرفت تا اينكه حق سوي او 1 (به احتمال زياد مقوله بعثت بوده باشد نگا: حاشيه السندي علي المسند 29 467 (روايت امام احمد (17947 (و اسنادش صحيح رجالش رجال صحيحين جز همسايه كه صحابي مجهول بودنش مشكلي ايجاد نميكند و غار حرا 1 آمد آنگاه فرشته (يعني جبرئيل ×) آمد بخوان! فرمود: من خواندن بلد نيستم! مرا گرفت فشار داد جاييكه اذيت شدم سپس گفتم: نيستم دوباره گرفت و خواندن و 2 بلد «(اي محمد! بخوان تو ميشود بياغاز و) نام پروردگارت (همه جهان را) آفريده انسان خون بسته بخوان! پروردگار بزرگوارترو بخشندهتر » رسول خداص حالت بازگشت قلبش ميلرزيد خديجهك دختر خويلد وارد بپوشان! پوشاندند ترس و وحشت رخت بربست جريان گفت خودم ميترسم داستانهای مسلمان شدن کرام رضی الله عنهم اجمعین عبرت انگیز برای امت اسلامی نهفته زیرا نسل تربیت شده نبوت شاگردان مکت برسالت كتب إسلامية بلغات أخرى مجاناً PDF اونلاين هذا القسم يشمل العديد الكتب الإسلامية المترجمة بجميع اللغات العالمية منها : ***Islamic Books***: الأقسام الفرعية English إنجليزي Français فرنسي Español أسباني Indonesian إندونيسي Türkçe تركي فارسی فارسي اردو أردو Deutsch ألماني Italiano إيطالي বাংলা بنغالي Русский روسي हिन्दी هندي മലയാളം مليالم ไทย تايلندي Filipino فلبيني Shqip ألباني አማርኛ أمهري Bosanski بوسني Polski بولندي 中文 صيني Português برتغالي 한국어 كوري 日本語 ياباني