📘 ❞ من دون الله در قرآن ❝ كتاب ــ عبدالله ایرانی اصدار 1969

كتب إسلامية بلغات أخرى - 📖 ❞ كتاب من دون الله در قرآن ❝ ــ عبدالله ایرانی 📖

█ _ عبدالله ایرانی 1969 حصريا كتاب من دون الله در قرآن 2024 قرآن: آنان را ناسزا ميگويد؛ ميخواهم به سراغش بروم او قتل برسانم نعيم گفت: اي عمر! چه راه بدي پيش گرفتهاي؛ خدا سوگند كه فريب خويشتن خوردهاي نفس امارهات تو فريفته است زيرا زيادهروي افراط گرفتهايد راه هلاكت بني عدي (قبيلهي عمر) قدم برداشتهايد آيا اگر محمد برساني عبد مناف حال خود خواهند گذاشت و اجازه داد زنده بماني راست بروي؟ گفتگوي آن دو ادامه يافت صدايشان بالا رفت تا اين عمر گمان ميكنم هم بي دين شدهاي ميدانستم واقعاً چنين است از آغاز ميكردم چون دريافت نميتواند از تصميمش باز دارد اگر راست ميگويي چرا سراغ افراد خانوادهات نميروي گرويدهاند گمراهي و ضلالتي بر هستي رها كردهاند؟ منظورت كيست؟ پاسخ داد: خواهر و دامادت 2 رفتن خانهي خواهرش پايداري برابر عمر عمر با شنيدن خبر عصباني شد سوي دامادش شتافت درب آنان را كوبيد خباب بن ارت نيز خانه بود سوره طه تلاوت ميكردند آنها بلافاصله خباب گوشهاي راهنمايي كردند پنهان شود فاطمه – عمر– صحيفه مخفي نمود هنگامي وارد خشم عصبانيت چهرهاش ميباريد؛ پرسيد: زمزمهاي بود كه گوشم رسيد؟ گفتند: چيزي نبود گويا شما شدهايد؟! در صورتي حق ديني غير باشد بدان اعتقاد داري نبايد پذيرفت؟ درنگ به سوي حملهور رابه باد كتك گرفت پشت خواباند سينهايش پريد قصد ميانجيگري داشت ميخواست روي سينهي شوهرش دور گرداند سيلي محكمي گوش زد اثر خون چهرهي سرازير آنگاه سخت ناراحت شده خطاب برادرش صراحت دشمن ما را ميزنيد خداي يگانه ميپرستيم؟ آري زباني رسا ما مسلمان رسولش ايمان آوردهايم؛ «أشهد أن لا إله إلا االله وأن محمداً رسول االله» پس هر چه دستت ميآيد انجام بده عمر آمد نگاهش خون آلود افتاد پشيمان گشت دست كتككاري برداشت اندكي به خواهرش امتناع ورزيد سخنت اثر گذاشت؛ بدانم پياميدارد؟ آنرا نميدهم گفت: واي تو! گذاشته نگاهي بيفكنم وعده كتب إسلامية بلغات أخرى مجاناً PDF اونلاين هذا القسم يشمل العديد الكتب الإسلامية المترجمة بجميع اللغات العالمية منها : ***Islamic Books***: الأقسام الفرعية English إنجليزي Français فرنسي Español أسباني Indonesian إندونيسي Türkçe تركي فارسی فارسي اردو أردو Deutsch ألماني Italiano إيطالي বাংলা بنغالي Русский روسي हिन्दी هندي മലയാളം مليالم ไทย تايلندي Filipino فلبيني Shqip ألباني አማርኛ أمهري Bosanski بوسني Polski بولندي 中文 صيني Português برتغالي 한국어 كوري 日本語 ياباني

إنضم الآن وتصفح بدون إعلانات
من دون الله در قرآن
كتاب

من دون الله در قرآن

ــ عبدالله ایرانی

صدر 1969م
من دون الله در قرآن
كتاب

من دون الله در قرآن

ــ عبدالله ایرانی

صدر 1969م
عن كتاب من دون الله در قرآن:
آنان را ناسزا ميگويد؛ ميخواهم به سراغش بروم و او را به قتل برسانم. نعيم گفت: اي عمر! چه راه
بدي در پيش گرفتهاي؛ به خدا سوگند كه فريب خويشتن را خوردهاي و نفس امارهات تو را فريفته
است، زيرا زيادهروي و افراط را در پيش گرفتهايد و در راه هلاكت بني عدي (قبيلهي عمر) قدم
برداشتهايد. آيا اگر محمد را به قتل برساني، بني عبد مناف تو را به حال خود خواهند گذاشت و
اجازه خواهند داد زنده بماني و راست راست راه بروي؟ گفتگوي آن دو ادامه يافت و صدايشان بالا
رفت تا اين كه عمر گفت: گمان ميكنم تو هم بي دين شدهاي و اگر ميدانستم كه واقعاً چنين است،
از تو آغاز ميكردم. و چون نعيم دريافت كه نميتواند عمر را از تصميمش باز دارد، گفت: اگر
راست ميگويي چرا به سراغ افراد خانوادهات نميروي كه به دين او گرويدهاند و تو و گمراهي و
ضلالتي را كه بر آن هستي، رها كردهاند؟ عمر گفت: منظورت كيست؟ نعيم پاسخ داد: خواهر و
دامادت.
2 -رفتن عمر به خانهي خواهرش و پايداري او در برابر عمر
عمر با شنيدن اين خبر عصباني شد و به سوي خانهي خواهر و دامادش شتافت و درب خانهي آنان
را كوبيد. خباب بن ارت نيز در خانه بود و با هم سوره طه را تلاوت ميكردند. آنها بلافاصله
خباب را به گوشهاي راهنمايي كردند تا پنهان شود. فاطمه – خواهر عمر– صحيفه را مخفي نمود.
هنگامي كه عمر وارد خانه شد، خشم و عصبانيت از چهرهاش ميباريد؛ پرسيد: اين چه زمزمهاي بود
كه به گوشم رسيد؟ گفتند: چيزي نبود. گفت: گويا شما بي دين شدهايد؟! دامادش گفت: آيا در
صورتي كه حق در ديني غير از ديني باشد كه تو بدان اعتقاد داري، نبايد پذيرفت؟ عمر بي درنگ به
سوي دامادش حملهور شد و او رابه باد كتك و ناسزا گرفت و او را به پشت خواباند و بر سينهايش
پريد، و چون خواهر عمر، قصد ميانجيگري داشت و ميخواست عمر را از روي سينهي شوهرش
دور گرداند، عمر سيلي محكمي به گوش او نيز زد كه در اثر آن خون از چهرهي فاطمه سرازير شد.
آنگاه فاطمه كه سخت ناراحت شده بود خطاب به برادرش به صراحت گفت: اي دشمن خدا آيا ما
را ميزنيد چون خداي يگانه را ميپرستيم؟ عمر گفت: آري. فاطمه با زباني رسا گفت: اي عمر! ما
مسلمان شده و به خدا و رسولش ايمان آوردهايم؛ «أشهد أن لا إله إلا االله وأن محمداً رسول االله» پس هر
چه از دستت بر ميآيد، انجام بده. اين بود كه عمر به خود آمد و چون نگاهش به چهرهي خون
آلود خواهرش افتاد، سخت پشيمان گشت و دست از كتككاري برداشت و پس از اندكي درنگ به
خواهرش گفت: آن صحيفه را به من بده. خواهرش امتناع ورزيد. عمر گفت: سخنت در من اثر
گذاشت؛ ميخواهم بدانم دين شما چه پياميدارد؟ خواهرش گفت: آنرا به شما نميدهم. عمر گفت:
واي بر تو! سخنت در من اثر گذاشته، پس آنرا به من بده، تا بدان نگاهي بيفكنم، و به شما وعده
الترتيب:

#3K

0 مشاهدة هذا اليوم

#80K

5 مشاهدة هذا الشهر

#62K

5K إجمالي المشاهدات
عدد الصفحات: 73.
المتجر أماكن الشراء
عبدالله ایرانی ✍️ المؤلف
مناقشات ومراجعات
QR Code
أماكن الشراء: عفواً ، لا يوجد روابط مُسجّلة حاليا لشراء الكتاب من المتاجر الإلكترونية
نتيجة البحث